علوم سیاسی و بین الملل

مقالات حوزه ایالات متحده

علوم سیاسی و بین الملل

مقالات حوزه ایالات متحده

امکان سنجی ایجاد لابی ایرانی در آمریکا

امکان سنجی ایجاد لابی ایرانی در آمریکا

مقدمه:

قطعاً مرور چالش ها و موانع پیش رو در روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا در قامت دو حکومت مستقل نیاز به بررسی تاریخی-سیاسی و حتی به نوعی تبیین ساخت های ایدئولوژیکی دو کشور دارد .اما روابط دو کشور به گونه ای است که نمی توان گزینه های خوشبینانه ای همچون باز شدن درهای مذاکرات و شکسته شدن دیوار بی اعتمادی همراه با ذوب شدن یخ روابط دو کشور را در سطح عالی متصور بود.
 
این در حالی است که به یقین می توان گفت حل بسیاری از مشکلات و معضلات پیش روی دو کشور چه در عرصه داخلی و ملی و چه در سطح فرا ملی و بین المللی نیاز به نوعی تعامل و یا رابطه حداقلی فی مابین دارد چنانچه این نیاز پیش تر از این ها حس می شد و دو کشور در حل برخی از سوء تفاهم ها و یا اختلافات از واسطه و میانجی و در حل برخی مشکلات منطقه ای از گفت وگوها و نشست هایی در سطح نازل و مقطعی استفاده کرده اند و حتی در این بین نیز برخی ابتکارات و پیشنهاد ها همچون ایجاد "تلفن قرمز" در اوضاع و شرایط اضطراری بین دو کشور نیز مد نظر بوده است.
حال با توجه به مسایل و مشکلات و موانع ذکر شده ،چیزی که حائز اهمیت میب اشد، یافتن راهی در جهت برون رفت از شرایط موجود و جلوگیری از عمیق شدن تضادها و تعارضاتی است که واکنش های منفی و خطرناک احتمالی را بوجود می آورد و این امر مستلزم پاسخ به این سوالات است که: آیا اقدامات صورت گرفته مقطعی صورت گرفته در حل مسایل و مشکلات ایران و آمریکا موثر بوده است؟و در صورت عدم موفقیت این روابط حداقلی چه راهکاری را می توان به عنوان جایگزین مطرح کرد؟که بتواند با کم ترین هزینه، بالاترین نتیجه ممکن را در دستیابی به اهداف و خواسته های دو طرف محقق کرد.
در بیان موفقیت راهکارهای ذکر شده در روابط مقطعی و حداقلی دو کشور باید اشاره داشت که ادامه تشدید بی اعتمادی میان دوطرف را می توان عاملی در بی نتیجه بودن و غیر سازنده بودن این ابتکارات در یک پروسه زمانی طولانی مدت دانست.به عنوان مثال مذاکرات پیرامون مشکلات منطقه ای (همانند آنچه درچند دور مذاکرات بغداد اتفاق افتاد)با عدم درک مناسب ازموقعیت ها و خواست های متقابل به نتیجه حداکثری منجر نشد و یا کارشکنی تیم مذاکره کننده آمریکایی در عدم پایبندی به تعهداتش در قبل و بعد از مذاکرات هسته ای عاملی جز نبود شناخت طرفین از یکدیگر نداشت که معمولا در نبود دیالوگ  ، عدم شناخت ساخت ها و سازوکارهای سیاسی یکدیگر(منابع قدرت و تصمیم گیری)و عدم شناخت خواست ها و امتیازات درخواستی ایجاد می شود.  از همه مهمتر وجود و تاثیر لابی های قدرتمند در یک سر میز مذاکره(به طور مشخص اثر گذاری لابی یهودی بردولت آمریکا در جریان مذاکرات)و نبود نفوذ مورد نیاز در امر خنثی سازی اثرات منفی لابی ها در طرف دیگر میز مذاکره (که مشخصا از جمله نقاط ضعف مذاکره کنندگان ایرانی می باشد .)
اما در مورد راهکار پیشنهادی، چیزی که مد نظر است امکان سنجی ایجاد لابی ایرانی در آمریکا است. چرا همانطور که پیشتر اشاره شد بحث ایران و آمریکا با توجه به موانع موجود در کوتاه مدت حل نخواهد شدو بنابر گفته کارشناسان این مساله با شرایط و وضعیت موجود می تواند تنها یک راه حل و راهکار داشته باشد و آن هم ایجاد نهاد های قدرت(لابی سازی) توسط جمهوری اسلامی در آمریکا است.این فرض به این معنی است که در سیستم سیاسی آمریکا که شبیه یک شرکت سهامی یا تعاونی است ، هر چه قدر در این شرکت سرمایه گذاری شود همان قدر برای سرمایه گذار سود دهی دارد. ولی اگر سرمایه گذاری انجام نشود، پروژه ای تعریف نشود و حرکتی انجام نشود، هیچ سودی نخواهد داشت.بنابر این آن چه در این راستا اهمیت دارد اهمیت حضور ایران در جهت تاثیر گزاری بر نهادهای امریکایی و یا جهت دهی در امر قانونی و مشروع با توجه به آینده مذاکرات و روابط دو کشور است که به تعبیری همان سرمایه گذاری در سیستم سیاسی ایالات متحده امریکا است.امری که با استقبال سیستم سیاسی آمریکا روبرو می گردد.

 

 
لابی گری در ساختار سیاسی آمریکا
تاریخ لابی گری در آمریکا نشان می دهد این امر با امواج بزرگ مهاجرت در قرن نوزدهم آغاز شد. آمریکایی های ایرلندی تبار در آن دوره یکی از تاثیرگذارترین لابی های قومی در آن دوره محسوب می شدند، اما لابی گروه ها و قومیت های مختلف در ۲۵ سال آخر قرن بیستم رشد چشمگیری پیدا کرده است. با توجه به افزایش نقش کنگره در سیاست خارجی آمریکا، گروه های قومی و لابی گر نیز نقش بیشتر و تاثیرگذارتری ایفا کردند و در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ رشد آنها بسیار پررنگ تر شد
این امر در سیاست داخلی و خارجی آمریکا پذیرفته شده است و در بیان جایگاه آن باید اشاره داشت که گروه های فشار و نیز لابی ها نقش محوری و اصلی را در ترسیم سیاست ها و جهت دهی به تصمیمات سیاسی این کشور بازی می کنند که نمونه آن را می توان در انتخابات آمریکا مشاهده کرد. همچنین انعطاف پذیری و نرمش در برابر برخی گروه های ذی نفوذ در زمان برگزاری انتخابات از دیرباز در سنت سیاسی آمریکا وجود داشته است که این موضوع نتیجه نظام حکومتی آمریکاست که در آن گروه های ذی نفوذ به شیوه های مختلف می توانند بر سیاستمداران اعمال فشار کنند.و این همان چیزی است که در تعریف مفهوم لابی گری بیان شده است: «گروه‌هایی هستند که در جریان سیاست‌گذاری به مرجع تصمیم گیرنده (اعم از کنگره، وزارت خارجه یا شخص رئیس‌جمهور) فشار وارد می‌آورند تا به نفع آن سیاست‌هایی که آنها در پیش گرفته‌اند حرکت کنند. بر همین اساس، این لابی‌ها سعی می‌کنند تصمیم‌گیری‌ها را در جهت منافعی که آنها حس می‌کنند ضروری است هدایت کنند یا آن مراجع تصمیم‌گیر را در جهت فاصله گرفتن از آن تصمیم هدایت کنند.» در کل واژه لابی را می توان برای طیف وسیعی از اقدامات استفاده کرد و به طور کلی به معنای حمایت، تبلیغ یا پیشبرد یک هدف است. در این وضع، هر کنشی را که درصدد تاثیرگذاری بر یک موضوع یا وضع سیاسی باشد، می توان لابی گری نامید.
در مورد شدت و میزان رو به رشد لابی گری در ایالات متحده امریکا می توان گفت:امروزه دور افتاده‏ترین کشورهای آفریقایی هم یک لابی داخل واشنگتن دارند، مثلا کشور فقیر و بیچاره‏ای که سالیانه ده میلیون از آمریکا کمک مالی دریافت می‏کند، یک میلیون آن را در اختیار شرکت لابی‏گری خود در آمریکا قرار می‏دهد که مطمئن باشد در سال بعد این ده میلیون کم نمی‏شود. در این شرکتهای لابی‏گری هم نمایندگان سابق کنگره فعالیت می‏کنند، و با نفوذی که در کنگره دارند، منافع کشور صاحب لابی را پیگیری می‏کنند
برژینسکی معتقد است که سه لابی مهم و تاثیرگذار در آمریکا عبارتند از: لابی اسرائیل، لابی ارمنی و لابی کوبایی. در اینجا، برخی از مهم ترین گروه های لابی کننده در نظام سیاسی آمریکا بویژه در حوزه سیاست خارجی این کشور مورد اشاره قرار می گیرد.

لابی کوبایی ها/امواج مهاجرت کوبایی ها به ایالات متحده در نیمه دوم قرن بیستم موجب شکل گیری یک لابی قدرتمند شد که تاثیر فراوانی در جهت گیری های سیاست خارجی آمریکا در قبال کوبا داشته است. می توان گفت بنیاد ملی آمریکا ـ کوبا مهم ترین گروه لابی گر کوبایی در ایالات متحده است. این لابی سال ۱۹۸۲ به طور رسمی تاسیس شد و ریاست آن تا سال ۱۹۹۷ بر عهده خوزه ماس کانوسا بود. راه اندازی شبکه رادیو مارتی صدای آمریکا سال ۱۹۸۵ و تلویزیون مارتی سال ۱۹۹۰ و محکومیت دولت کوبا از سوی مقامات آمریکا در جلسات کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و تلاش برای منزوی ساختن هاوانا از مهم ترین موفقیت های لابی کوبا در آمریکا در سال های گذشته بوده است.

لابی هند/یکی دیگر از مهم ترین گروه های لابی کننده در ساختار سیاسی آمریکاست. کمیته اقدام هندی ـ آمریکایی مهم ترین گروه لابی طرفدار هند است که پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و در سال ۲۰۰۲ تشکیل شد. فرانک پالون از اعضای حزب دموکرات معمار اصلی لابی هندی محسوب می شود. کمک های مالی جامعه آمریکایی های هندی تبار و منابع مالی دولت هند موجب تقویت لابی هند شده است.
لابی ارمنی ها/این لابی از گروه ها و افرادی تشکیل شده است که در حمایت از سیاست های دولت ارمنستان لابی می کنند. مهم ترین دستاورد لابی ارمنی را می توان در این موارد خلاصه کرد: ارائه کمک سالانه به ارمنستان به میزان ۹۰ میلیون دلار، ادامه اجرای بند ۹۰۷ قانون حمایت از آزادی که به موجب آن هر نوع کمک به آذربایجان متوقف می شود، ممانعت از امضای هرگونه قرارداد تسلیحاتی با ترکیه و حمایت دولت آمریکا در محکومیت رسمی نسل کشی ارامنه توسط دولت ترکیه در جنگ جهانی اول.

لابی اعراب در ایالات متحده/لابی اعراب در آمریکا مجموعه ای از گروه های رسمی و غیررسمی و لابی کنندگان حرفه ای است که منابع مالی آن به طور مستقیم از سوی دولت های عربی تامین می شود و در جهت تحقق منافع ملی این کشورها فعالیت می کنند. لابی اعراب سال ۱۹۵۱ با هدف مقابله با نفوذ لابی رژیم صهیونیستی تشکیل شد. میچل بارد در کتاب خود با عنوان «لابی عرب» می گوید: عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس از اهرم نفت به عنوان ابزاری برای حفظ حضور خود در راس حکومت آمریکا استفاده می کنند. انجمن ملی آمریکایی های عرب تبار سال ۱۹۷۲ تشکیل شد و هدف اصلی آن تقویت روابط آمریکا با کشورهای عربی بود. انجمن فارغ التحصیلان آمریکایی های عرب تبار، کمیته ضدتبعیض آمریکایی های عرب تبار و موسسه آمریکایی های عرب تبار از دیگر اعضای لابی عرب محسوب می شوند. در میان لابی های آمریکایی لابی اعراب از نظر تشکیلاتی چندان قوی نیست هرچند که از نظر دست ودلبازی در خرج پول از لابی اسراییلی دست کمی ندارد.

لابی یهودی/شروع فعالیت های لابی یهودی های طرفدار رژیم صهیونیستی را می توان دهه ۱۹۵۰ دانست، چرا که در سال ۱۹۵۳، کمیته امور عمومی صهیونیستی ـ آمریکایی توسط "ال سی کنن" تشکیل شد و به مرور زمان سایر گروه های حامی رژیم صهیونیستی نیز فعالیت های خود را آغاز کردند. از میان حدود ۳۰۰ سازمان یهودی و ۲۵۰ اتحادیه منطقه ای یکی از مهم ترین لابی های یهودیان در آمریکا کمیته امور عمومی آمریکا ـ اسرائیل (آیپک) است. در واقع، می توان گفت این سازمان مسئول هماهنگی و برنامه ریزی فعالیت تمامی سازمان های یهودی آمریکاست. آیپک در ابتدای شروع فعالیت های خود، بیشتر بر کنگره تمرکز داشت، اما پس از به قدرت رسیدن جورج بوش این لابی توانست بر سیاست های کاخ سفید تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. هم اکنون این لابی اسرائیلی بیش از یکصد هزار عضو دارد. آیپک سال گذشته توانست با لابی خود ۲۳ لایحه را در کنگره آمریکا به تصویب برساند. می توان گفت آیپک و کنفرانس روسای سازمان های یهودی آمریکایی جناح راست لابی طرفدار اسرائیل را تشکیل می دهند. اندیشکده هایی همچون موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، موسسه امریکن اینترپرایز و موسسه هودسن نیز در زمره جناح راست این لابی قرار می گیرند.
ارائه کمک های مالی به کاندیداهای انتخابات کنگره و ریاست جمهوری مهم ترین ابزار لابی های اسرائیلی برای نفوذ و تاثیرگذاری در انتخابات است؛ البته این کمک ها به طور مستقیم در اختیار کاندیداها قرار نمی گیرد، بلکه گروه های لابی گری همچون آیپک کاندیداها را به حامیان مالی و بویژه کمیته های اقدام سیاسی طرفدار اسرائیل معرفی و وصل می کنند. آیپک همچنین با کاندیداهای کنگره و ریاست جمهوری جلساتی را برگزار می کند و اطلاعاتی را در خصوص شرایط و پیچیدگی های اوضاع اسرائیل و خاورمیانه در اختیار آنها می گذارد. برآورد روزنامه واشنگتن پست نشان می دهد که لابی های طرفدار رژیم صهیونیستی بین سال های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۶ بیش از ۸ / ۵۶ میلیون دلار به کاندیداها و کمیته های حزبی کمک کرده اند. از دیگر اقدامات لابی های حامی رژیم صهیونیستی فراهم ساختن زمینه سفر اعضای کنگره و سیاستمداران آمریکایی به سرزمین های اشغالی است تا با آشنا ساختن آنها با شرایط جغرافیایی و امنیتی رژیم صهیونیستی بتوانند دیدگاه آنها را به مواضع خود نزدیک کنند. در مقابل، اعضای کنگره خود نیز تمایل فراوانی برای سفر به سرزمین های اشغالی دارند تا از این طریق بتوانند منابع مالی مورد نیاز برای شرکت در انتخابات را به دست بیاورند.
فارغ از لابی های ذکر شده که به نژاد و کشوری خاص تعلق دارند برخی از کارتل ها،تراست ها، شرکت ها و سرمایه داران و صاحبان صنایع بزرگ درون امریکا نیز دارای لابی های ویژه و قدرتمند خود هستند. به عنوان نمونه: از جمله مهمترین لابی های آمریکایی می توان از لابی های تراست های مختلف از جمله "تراست اسلحه سازی" ؛ "تراست های نفتی"؛ "تراست های اتومبیل سازی" نام برد که در انتخابات اخیر آیالات متحده حمایت لابی تسلیحاتی از رامنی وحمایت لابی های شرکت هایی دارویی ( به علت طرح بیمه های درمانی که سود سر شاری را نصیب آنان می کند) ولابی اتومبیل سازی (به دلیل کمک ها ی سخاوتمندانه اوباما از پول مالیات دهندگان آمریکایی به آنان ) آن چنان آشکار بود که نیاز به ارایه نمونه نیست . گسترش بودجه نظامی آمریکا از دیگر اهدافی است که طرفداران لابی اسلحه سازی برای آن حاضرند با سخاوتمندی به صندوق های مالی کاندید های انتخاباتی کمک های سخاوتمندانه بکنند.
لابی اسلحه سازی ولابی عربستانی معمولا طرفدار جمهورخواهان هستند ولابی اتومبیل سازی از دموکرات ها حمایت می کنند.پیروزی نامزد جمهوری خواه دراین کشور به معنای فروش بیشتر تسلیحات وافزایش در گیری های نظامی در نقاط گوناگون جهان است.
در مورد ساختار تشکیلاتی لابی ها و نحوه عملکرد آنها در جریان اثر گذاری بر مسایل سیاسی و اقتصادی باید اشاره داشت که؛لابی ها تشکیل شده اند از مجموعه ای شامل روزنامه نگاران واهالی رسانه های دیداری شنیداری ، نمایندگان کنگره وسنا ،فرمانداران وشهرداران ودیگر افراد صاحب نفوذو...افراد این لابی ها ضمن کمک مالی وتبلیغاتی وتشکیلاتی به یکدیگر برای گسترش حیطه عمل خود از ابزارهای قانونی وگه گاه فراقانونی نیز استفاده می کنند .کمک های سیاسی که از طریق سیاستمداران وصاحب منصبان محلی انجام می گیرد (در انتخابات کنگره وسنا)، اگر ارزش بیشتری از کمک های مالیاتی نداشته باشد ارزش کمتری نیز ندارد. کمک ها تبلیغاتی نیز که به کمک نفوذ لابی ها در رسانه های گوناگون انجام می گیرد نیز از این قاعده مستثنی نیست .
به این ترتیب لابی های دو حزب که تقریبا سراسر بخش های اقتصادی،سیاسی، تبلیغاتی ورسانه ای و ایالات متحده آمریکا را قبضه کرده اند؛ امکان حضور هر حزب ویا سیاستمدار مستقلی را برای سهم داشتن در هرم قدرت آمریکا  از بین برده اند. بسیاری از لابی ها به هردو طرف پول می دهند واز این رو گاهی تشخیص جایگاه ونقش آنان برای مردم معمولی مشکل می شود درست در این مرحله است که جنگ قدرت بین لابی های شرکت کننده در انتخابات برای گنجاندن افراد نزدیک به خود در منصب دولتی ؛اعم از وزراتخانه ها یا سفارتخانه ها ویا آغاز می شود .

امکان سنجی ایجاد لابی ایرانی در آمریکا
با بررسی مناقشات و اختلافات فی مابین ایران و امریکا به این نتیجه رسیدیم با توجه به عدم امکان کاهش اختلافات و به تبع عدم باز شدن درهای گفتگوی مبتنی بر دیپلماسی عمومی، بهترین راه حل موجود در برون رفت از بن بست روابط را می توان در تشکیل لابی در درون کشور ایالات متحده آمریکا که از قضا این امکان را در جهت پویایی و اثر گذاری بر روند قانونی و حقوقی ساخت ها و تصمیمات سیاسی و اقتصادی ایجاد کرده یافت.
بدون شک ایجاد لابی در درون خاک یک کشور آن هم از نوع متخاصم مستلزم ایجاد فضا و راهکارهایی است که هزینه،وقت و انرژی بالایی را  می طلبد.اما فارغ از موارد ذکر شده عاملی به عنوان نیروی انسانی موثر و نخبه را نیز می توان از عوامل درونی ایجاد یک لابی اثر بخش و قدرتمند نامید، نیرویی که قدرت کیفی آنها به مراتب از قدرت کمی شان مهم تر است. چنانچه اقلیت یهودی، با جمعیتی بالغ بر ۵ میلیون نفر، از جمعیت ۳۰۹ میلیونی ایالات متحده آمریکا را تشکیل می‌دهد، ولی در عین حال «وضعیت دیاسپورایی» دارد و به لحاظ گستردگی و کیفیت فعالیت در حدود ۳۰۰ سازمان فعال را شکل داده اند.مثال دیگر لابی ارمنی است که در مقایسه با جمعیت امریکا بسیار ناچیز و کوچک می باشند اما به لحاظ اثر بخشی و تاثیر گذاری از لابی های قدرتمند اقتصادی محسوب می شوند.
امکان شکل گیری لابی ایرانی نیز باتوجه به گستردگی کمی حضور ایرانیان مهاجر و پراکندگی آنها در ایالات مختلف بسیار قابل توجه و جالب است. براساس آمار منتشر شده، تعداد افرادی که در سرشماری سال ۲۰۱۰ خود را دارای قومیت ایرانی معرفی کردند بالغ بر ۲۸۹هزارو ۴۶۵نفر است که بیشترین تعداد آنها در غرب آمریکا با ۱۷۹هزارو ۲۱۰ نفر جمعیت گزارش شده است. در این سال جمعیت کل ایالات‌متحده ۳۰۸میلیون و ۷۴۵هزارو ۵۳۸ نفر گزارش شد که ۷/۹درصد نسبت به سرشماری سال ۲۰۰۰ افزایش نشان می‌داد. اکثر ایرانیان مقیم آمریکا در کالیفرنیا متمرکز شده‌اند. با این حال گروه‌های بسیار بزرگی از ایرانیان آمریکایی نیز در ایالات نیویورک، تگزاس، ویرجینیا، مریلند، و در شهرهای سیتل و آتلانتا قرار دارند، و تقریباً هر دانشگاه بزرگ آمریکایی یک کلوپ دانشجویی و یا انجمن ایرانی و یا فارسی زبان دارد.گاه نیز دیده شده که برخی زیرگروه‌های خاص مذهبی و یا اقوام معینی در برخی شهرها در تعداد بیشتری متمرکز شده‌اند
به لحاظ کیفیت ایرانیان مقیم آمریکا، تحصیل کرده‌ترین گروه نژادی در کشور آمریکا محسوب می‌شوند. بر طبق یکی از محاسبات دانشگاه‌ام آی تی، این گروه مهاجر ۵۰٪ بالاتر از حد میانگین جامعه در ایالات متحده درآمد کسب می‌کنند و از گروه‌های موفق جامعه آمریکا محسوب می‌گردند. به گفته برخی منابع، سهم ایرانیان در اقتصاد ایالات متحده ۴۰۰ میلیارد دلار است. بر طبق اداره آمار آمریکا در سرشماری سال ۲۰۰۰، نزدیک به ۲۷٪ ایرانیان آمریکایی دارای مدرک کارشناسی ارشد به بالا بودند، که این میزان در میان گروه‌های مهاجر آمریکایی دارای رتبه نخست است. و بیش از ۵۶٪ ایرانیان مقیم آمریکا دارای مدرک کارشناسی می‌باشند، که در میان ۶۷ گروه مهاجر آمریکا دارای رتبه دوم است. واین یک عامل مثبت و برتری نسبت به دیگر لابی ها می باشد که با توجه به کیفیت و تخصص بالای نیروهای ایرانی می تواند نقطه قوت بالایی در شکل دهی لابی ایرانی بوجود بیاورد.
در باب اهمیت نیروی انسانی که به عنوان زیر بنای لابی گری می توان از آن نام برد، باید درجه و میزان اهمیت بالایی برای تعهد و ملی گرایی اعضای لابی ها قایل شد. اعضای یک لابی باید پیوندهای معنوی و عاطفی خود را فراتر از مرزهای ملی حفظ کنند و در عین حال به شکل ملموسی در حیات سیاسی دولت ـ ملتی که شهروندش هستند، شرکت داشته باشند .در ایالات متحده آمریکا علاوه بر یهودی‌ها، مهاجران بسیاری حضور دارند که می‌کوشند در جهت اهداف ملی ـ وطنی خود و با لابی‌گری یا شبه‌لابی‌گری بر سیاست گذاری‌ها یا دیدگاه دولت‌های آمریکا در مورد مسائل وطنی‌شان تاثیرگذار باشند؛ برای مثال یونانی‌ها، هندی‌ها، چینی‌ها و...
ایرانیان نیز اغلب به دلیل روحیه به شدت منعطف خود دارای پیوند عمیق معنوی و عاطفی با سرزمین مادری شان یعنی ایران می باشند و فارغ از هرگونه تعلقات مذهبی و سیاسی خود را همیشه دارای هویت ملی ایرانی در نظر می گیرند و بدون شک احساسات ملی گرایانه آنها در صورت انسجام و سازمان یابی به شدت می تواند در خدمت منافع کشورشان به صورت لابی عمل کند که این امر مستلزم برنامه ریزی کلان و مدون در سیاست خارجی می باشد.هرچند قدم هایی در دولت کنونی و دولت پیشین در باب شناسایی و شکل دهی تشکل های ایرانیان مهاجر آمریکا در سفرهای دوره ای روسای جمهوری با عنوان "شورای ایرانیان" برداشته شد اما هنوزگام اصلی و اساسی در جهت ایجاد لابی قدرتمند ایرانی که در خدمت منافع ملی و سیاسی باشد وداری نظم و برنامه ریزی تدوین شده و سازمان یافته باشد، برداشته نشده است.
علاوه بر ایرانیان مقیم آمریکا، مسلمانان و شیعیان امریکایی غیر ایرانی نیز دارای ظرفیت بالایی برای لابی گری در حمایت از منافع ایران را دارند. به طوریکه در جامعه امریکا دو میلیون شیعه وجود دارند، که ۵۰۰ تن از آنان روحانی می باشند، همچنین جمیت سیاه‏پوست‏ها (که اکثریت قابل توجهی از آنها مورد اعتماد هستند)، گروه‏های ضد جنگ و... نیز دارای ظرفیت بالایی برای ایجاد لابی گری در حمایت از منافع ایران می باشند.
در قدم دیگر می توان در صورت عدم موفقیت در ایجاد و تشکیل لابی قدرتمند مستقل، از ظرفیت های موجود در لابی های قدرتمند دیگر و موجود ذکر شده در راستای منافع همسو و هم جهت با سیاست خارجی ایران نیز بهره جست، که این کار کم و بیش انجام گرفته و تجربه آن می تواند به عنوان راهکار موثر در اختیار قرار گیرد.به عنوان مثال:لابی قدرتمند ارمنی در راستای سیاست های همسوی ایران با منافع خود در رابطه با ۱)احداث خط لوله انتقال گاز از ایران به ارمنستان، ۲)وابستگی بخش انرژی صنعتی و خانگی و نیازهای عمومی مردم ارمنستان به ایران،۳) رشد صنعت توریسم و گردشگری ارمنستان با ورود گردشگران ایرانی به این کشور،۴) نیاز به حمایت ایران در مناشه قره باغ، ۵)وجود تعداد قابل توجهی از ارامنه به عنوان شهروند ایران و...توانسته از قدرت و نفوذ خود در حمایت از ایران استفاده کرده و مخالفت خود را با جنگ برعلیه ایران اعلام داشته وبه دنبال اقناع سازی کنگره در جلوگیری از تصمیمات غیر عاقلانه علیه ایران بوده و حق مراوده تجاری و اقتصادی را در راستای منافع خود و ایران را کسب کند.

نتیجه
در حال حاضر زمینه ای بوجود آمده و بخشی از نخبگان سیاست خارجی آمریکا دغدغه ای دارند و درصدی از مردم آمریکا حقایقی را دریافته اند، از این جهت راهکاری که برای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد این است که علاوه بر ایجاد اشراف نسبت به آمریکا ، در حوزه ی دیپلماسی عمومی هم فعال شود و همچنین نهادهای قدرت را در آمریکا ایجاد کند. جمهوری اسلامی ایران در آمریکا پتانسیل‏های خیلی خوبی دارد، که در صورت فعال کردن آنها به دستاوردهای خیلی خوبی نائل می‏شود و می‏تواند نهادهای قدرت را در داخل آمریکا ایجاد کند، کاری که صهیونیست‏ها هفتاد سال پیش آن‏را شروع کرده‏اند. البته نه لزوما استفاده از آن مدل، بلکه مدل ایرانی لابی‏گری را با اهداف خاص خود ایجاد کندو به لحاظ سیاسی این جمعیت می‌تواند در روند تصمیم‌گیری‌های سیاسی تاثیرگذار باشد و به‌خصوص در صورت ایجاد کانال های خاص، ایرانیان می‌توانند اولابه‌عنوان سفرای فرهنگی ایران نقش برجسته‌ای در شناساندن هویت ایرانی-اسلامی ایفا کنند.ثانیا باتوجه به موقعیت ممتاز ایرانیان در موقعیت‌های شغلی که در آمریکا دارند و در مقایسه با سایر اقوام مهاجر به این کشور دارای سطح تحصیلی و سرانه ثروت بیشتری هستند این امر می تواند امتیاز مثبت و نقطه قوت در امر لابی گری برای ایران محسوب شود.

هیئت تحریریه سیاسی موسسه مطالعات امریکا
منابع:
1) http://www.nnc-research.ir/NewsDetail.aspx?itemid=3165
2) http://www.aftabir.com/articles/view/politics/world/c1_1352358784p1.php
3) http://www.tabnak.ir/fa/news/246281
4) http://jamnews.ir/fa/FullStory/News/?NewsId=162026&CatID=185
5) http://strategicreview.org


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد